استاد سیّد محمّد صادق علم الهدی
مقدّمهِ شیخ:
شیخ قبل از بحث قطع و ظن مقدّمه ای بیان کرده است تا ساختار و نحوهِ طرح مباحث را در رسائل بیان کند. رسائل بر اساس حالات عارضه بر مکلّف تدوین شده است. برای مکلّف هنگام التفات به حکم شرعی سه حالت رخ می دهد. قطع، ظن و شک نسبت به حکم شرعی. اگر قطع حاصل شد باید به مقطوع عمل کند چون قطع ذاتاً حجّت است. اگر شک حاصل شد از آن جا که شک ذاتاً لاحجّة است قابل عمل نیست. اگر ظن حاصل شد از آن جا که ظن نه ذاتاً حجّیّت دارد و نه ذاتاً فاقد لاحجّة است باید به لسان شارع توجّه کرد. اگر از نظر شارع معتبر بود به قطع و اگر معتبر نبود به شک ملحق می شود. به همین خاطر است که می گویند حجّیّت ظن جعلی است. زیرا به دست شارع است. بر همین اساس مقاصد کتاب هم سه گانه خواهد بود: قطع، ظن و شک.
هنگام شک باید راهکارهایی برای نجات از تحیّر در لسان شارع پیدا شود. این اصول نظری به واقع ندارند و فقط تکلیف را در عمل مشخّص می کنند. مجرای اصل شک مکلّف در حکم شرعی است. شک یا دارای حالت یقینیّهِ سابقهِ ملحوظه للشّارع دارد یا ندارد. صورت دوّم دو حالت دارد. یا شک در اصل تکلیف و یا در مکلّف به است. تکلیف یعنی حکم الزامی و ارتباطی به استحباب و کراهت ندارد. صورت اوّل مجرای برائت است. صورت دوّم دو حالت دارد. یا احتیاط ممکن است که مجرای احتیاط است. یا احتیاط ممکن نیست که مجرای تخییر است.
مقصد اوّل در قطع؛
قطع یعنی کشف واقع بدون احتمال خلاف. قطع عبارت است از صور ذهنیّه که مانند آینه ای شفّاف واقع را نشان می دهد. برخی قطع را مرادف علم دانسته اند. البته قطع نوع خاصی از علم است. قطع اگر مطابق با واقع بود علم و اگر مطابق با واقع نبود جهل مرکّب است. امّا معمولاً این دو به یک معنا استفاده می شوند. در حجّیّت قطع اختلافی نیست زیرا حجّیّت آن ذاتی است. حجّیّت قطع به معنای وجوب متابعت است. این معنای لازم حجّیّت است. حجّیّت یعنی دست دو نفر حجّت می دهد. دست شارع برای عقاب و دست مکلّف برای عدم عقاب. دلیل حجّیّت قطع به طریقیّت آن بر می گردد. قطع راه وصول به واقع است. قطع چیزی از خود ندارد و هر چه دارد از واقع است و استقلالی ندارد. عمل به قطع یعنی عمل به واقع. عمل به واقع واجب است پس عمل به قطع نیز واجب است. طریقیّت قطع ریشه در ذات قطع دارد. حجّیّت نیز از طریقیّت آن بدست می آید. پس حجّیّت نیز ریشه در ذات قطع دارد.
تقسیمات قطع:
قطع یا طریقی است و یا موضوعی. قطع طریقی قطعی است که صرفاً طریق به حکم شرعی یا موضوع حکم شرعی است و در موضوع حکم اخذ نشده است. وقتی این قطع نباشد گفته می شود که باب العلم منسد است. قطع موضوعی قطعی است که در موضوع حکم اخذ شده است. قطع موضوعی طریق به واقع است امّا طریق به حکم نیست. قطع موضوعی دو نوع است: نگاه شارع که آخذ قطع در موضوع است گاهی اصالی به عنوان صفتی نفسانی و گاهی آلی به عنوان طریق به واقع است. حالت اوّل قطع طریقی وصفی و حالت دوّم قطع موضوعی طریقی است. قطع موضوعی وصفی به عنوان یک صفت نفسانی برای شارع موضوعیّت دارد. مانند اصرار شارع بر یقین نمازگزار نسبت به تعداد رکعات نمازش که هدف شارع احتمالاً اطمینان قلبی و آرامش ذهنی و عدم تشویش فکری به خاطر عدد رکعات نماز مکلّف است نه خود عدد خاص رکعات. بر خلاف جایی که برای شارع طریقیّت قطع به واقع موضوعیّت دارد. مثل حکم فرضی مقطوع الخمریّت که منظور شارع احتمالا ممنوعیّت مایعاتی است که خمریّتشان مورد قطع واقع شده است. شارع دنبال ممنوعیّت خمر است و دنبال راهی ایمن برای رسیدن به واقع است و شاهراه وصول به واقع قطع است. به همین خاطر است که وجود جایگزین را برای آن می پذیرد.